به گزارش راهبرد معاصر؛ بیانیه سراسر عشق و امید رهبری، جان تازه ای به انقلابیون جوان و رویش های انقلاب داد و در عین حال از یک نگرانی عمیق انقلابی پرده برداشت: زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجهی گرگ!!
خدایا چه خبر است؟!. امام ما را چه چیزی یا چه کسی و کسانی اینگونه نگران ساخته است که چنین صریح و بی پرده –مثل همیشه- سخن می گوید؛ تو گویی دستاوردها و بلکه خونآوردهای انقلاب اسلامی را به مسلخ کشانده اند.
امروزه با ورود به دهه پنجم انقلاب، ضرورت یک جراحی بزرگ در عرصه کارگزاری نظام بیش از پیش خود را عیان نموده است. و مگر نه اینکه ساختار انقلابی بدون کارگزار انقلابی پاکدست و توانمند نقض غرض است. ولایت و مقاومت دو روی سکه انقلابند که تضعیف و تحلیل هرکدام به انحطاط و اضمحلال دیگری می انجامید.
یک اصل ساده و مهم منطقی وجود دارد: «کسی که ملزم به امری شد، باید ملزم به لوازم آن امر نیز باشد». لذا التزام به ولایت بدون ملزم شدن به امر ولایت ناممکن است و یکی از لوازم جوهری امر ولایت توصیه به مقاومت است. «فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ» و مگر نه اینکه نصرت الله با ثابت قدمان فی سبیل الله است؛ چرا که وعده خدا حق است: «إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» . لذا اگر قاعده « علت موجده علت مبقيه هم هست» را ملاک قرار دهيم، به خصوص وقتی علت، علت تامه باشد، حرکت انقلابی نظام جز در سایه سار «ولایت» و میوه شیرین «مقاومت» ناممکن است.
امروزه دو خطر بزرگ انقلاب و اصل نظام را از درون تهدید می کند: نفاق و نفوذ؛ که موتور محرکه این دو حضور نامحرمان ولایت و نااهلان مقاومت در عرصه کارگزاری است. نفاق با عملکرد ضعیف خود و با زدن نقاب ولایت مداری، تضعیف جایگاه ولایت را به دنبال داشته و نفوذ با شکستن اراده مقاومت در هسته سخت و مرکزی قدرت یعنی نظام تصمیم گیری کشور، خود مقاومت را به حاشیه می راند.
درست در فضایی که امام خامنه ای عزیز در بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران می فرمایند:« امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایتکار، تعدادی از دولتهای اروپایی را نیز خدعهگر و غیر قابل اعتماد میداند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آنها با دقّت حفظ کند؛ از ارزشهای انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقبنشینی نکند؛ از تهدیدهای پوچ آنان نهراسد؛ و در همهحال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحتجویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حلّ خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت»، ترویج دوگانه «کوبیدن بر طبل مذاکره» یا «نواختن شیپور جنگ» جز خیانت چه معنایی دارد.
پرواضح است که کارآمدی تابعی است از خودباوری کارگزاران و اتکا به ظرفیت های بومی کشور. و این نکته مهم را نیز رهبری معظم در بیانیه راهبردی مذکور خطاب به جوانان این مرز و بوم اینچنین بیان می فرماید: «جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همهی راهحلها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راهحل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجهی گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلتزدگان داخلی صادر میشود، امّا منشأ آن، کانونهای فکر و توطئهی خارجی است که با صد زبان به تصمیمسازان و تصمیمگیران و افکار عمومی داخلی القاء میشود».
به راستی مبادا در گام دوم انقلاب به جای گذار از دولت اسلامی (به معنای عامه کلمه یعنی قوای سه گانه) به جامعه اسلامی و آنگاه تمدن نوین اسلامی، به واسطه حضور و نفوذ نیروهای غیرانقلابی –اگر نگوئیم ضد انقلابی- باز برگردیم به مرحله قبل یعنی نظام سازی؛ نظام سازی که با مهندسی معکوس در پرتو تحولات سیاسی پیش رو، دیگر هدفی و رویکردی جز ولایت زدایی و مقاومت زدایی از صورت و سیرت انقلاب نخواهد داشت.
در نهایت اینکه امام راحل و بزرگوار ما فرمودند: «من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد»، بیانگر این واقعیت تلخ و گزنده است که ورود نامحرمان ولایت و نااهلان مقاومت که بویی از انقلابی گری نبرده و هرگز با مقاومت بر سر مهر نبوده اند، به عرصه کارگزاری نظام هم درعرصه سیاست داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی دو آفت بزرگ نظام مقدس جمهوری اسلامی در گذار به گام دوم انقلاب اند. لذا ما سخت نیازمند یک جراحی بزرگ در نظام کارگزاری کشورهستیم. کارگزارانی که گویا هنوز هم صدای ولایت را نشنیده اند تا عرصه را به تعبیر رهبر معظم انقلاب برای کارگزاران جوان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان و پُرانگیزه در همهی میدانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بینالمللی باز کنند.
مع الوصف با منطق ولایت، «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» جز با خانه تکانی و اصلاح در بدنه کارگزاری نظام یعنی «جوان گرایی» محقق نخواهد شد. و چه خوش گفت آن شاعر بزرگ پارسی گوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی:
«جوانان دانا و دانش پذیر سزد گر نشینند بر جای پیر»